*بسم الله الرحمن الرحیم *
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (128)
درخواست مقام تسلیم
ربّنا و اجعلنا مسلمین لک؛ این اسلام به معنای إنقیاد تامّ است و گرنه اینها مسلمان بودند، مؤمن بودند به مقام امامت رسیدند مثلاً، از این به بعد که به خدای سبحان عرض میکنند: ما را مسلم قرار بده یعنی به مقام تسلیم برسان.
مقام تسلیم غیر از مقام رضاست، غیر از مقام توکل است و امثال ذلک. یک وقت است انسان متوکّل است. توکّل جزء فضایل اخلاقی است امّا بین راه است یعنی انسان خیلی از چیزها را میخواهد، خواستههایی دارد، میداند به خواستههای خود نمیرسد خدا را وکیل میگیرد که خدای سبحان که علیمِ قدیر است وکیل او باشد، چون انسان با داشتن همهٴ وسایل و اسباب از بسیاری از امور بی خبر است، خدا را وکیل قرار میدهد.
از این مرحله بالاتر مرحلهٴ رضاست میگوید: خدایا هر چه تو کردی من راضیم به رضای تو، از این مرحلهٴ بالاتر مرحلهٴ تسلیم است، عرض میکند: خدایا! من کیام که خواستهای داشته باشم یا بگویم: «پسندم آنچه را جانان پسندد» پسندم، مطرح نیست، هر چه کردی کردی. این از آن فرازهای بلند دعای ابو حمزهٴ ثمالی است که عرض میکند: خدایا! «و ما خَطری» ؛ اصلاً من کیام که من بگویم راضیم؟ هر چه تو کردی من میپسندم؛ «پسندم آنچه را جانان پسندد». اگر هم کسی رسید به اینجا که بگوید: «پسندم آنچه را جانان پسندد»، این تازه بین راه است.
این فرازهای بلند دعای ابو حمزه میگوید: خدایا! من کیام که بگویم: هر چه تو کردی من قبول دارم و من راضیم؟ این مقام تسلیم است، مقام تفویض است یعنی هر چه تو کردی من حرف نمیزنم، قدرت ندارم بگویم راضیم. راضی بودن فرع بر آن است که خودم را ببینم. آن کار را مطبوع خودم تشخیص بدهم، بگویم: میلم همان است که تو مایلی، نه اینطور نیست. اینکه «ما خطری، هبنی» در چند جای دعای ابو حمزه تکرار شده است. ناظر به این است، این غایت ذلت است انسان تا به اینجا نرسد به جایی نمیرسد.
___________________
جلسه 223 تفسیر سوره بقره علامه جوادی آملی
درباره این سایت