*بسم الله الرحمن الرحیم *
اگر امامت در اینجا به معنای زعامت و رهبری باشد اول یک منطقه کوچک را به یک کسی میدهند ببینند که میتواند اداره کند یا نه، بعد کم کم به او امامت و رهبری و زعامت میدهند. امّا دیگر نمیگویند بچهات را قربانی کن، ببینیم میکند یا نه، بعد بگوید: چشم، بعد او را امام بکنند. این کاری به رهبری ندارد. آنکه مقاومت هست، مبارزه هست، آن میتواند جزء ابتلاء باشد. امّا در عالم رؤیا به او بگویند به اینکه باید از فرزندت بگذری این معلوم میشود که میخواهد خدای سبحان او را خلیل کند. خلیل یعنی آن دوستی که خلّت و حاجتش را فقط با محبوب در میان میگذارد به او میگویند: خلیل.
چون خلّت یعنی فقر و خلیل یعنی فقیر الی الله یعنی از همهٴ اسباب و انصاب منقطع است، فقط خدا را میطلبد.
و ادعا کرد: لا أحِب الآفلین ؛ خدای سبحان میخواهد او را بیازماید یکی از آفلین فرزند است، یکی از آفلین خود تن آدم است، تن آدم بالاخره از بین میرود با مرگ، روح که مرگ پذیر نیست. فرزند با مرگ از بین میرود. فرمود: تو که ادّعا کردی لا أحب الآفلین تو را میآزمایم ببینم که آفل را دوست داری یا نداری از آن طرف دستور رسید: حرقوه و انصروا آلهتکم . بعد گفتند: فألقوه فی الجحیم ؛ هر ناری را جحیم نمیگویند، این نارهای پر قطر، این دیدید گاهی چاه نفت وقتی آتش میگیرد قطرش را از نزدیک لابد دیدید. اینگونه از آتشها را میگویند: جحیم وگرنه اگر یک جایی هیزمی را مشتعل کردند یک مقدار شعلهای بلند شد، این را نمیگویند جحیم، جحیم آن نار قطور است خلاصه، دستور رسید: فألقوه فی الجحیم، ببینید این آفل را دوست دارد یا ندارد؟ دیدیم دوست نداشت بعد وقتی در دوران پیری صاحب فرزند شد گفت: الحمد لله الذی وهب لی على الاکبر اسماعیل و إسحاق ،
بعد فرمود: ما میخواهیم بیازمائیم ببینیم اینکه گفت: لا أحبّ الآملین . آیا این آفل را دوست دارد یا ندارد؟ در عالم رؤیا هم به او فهماندیم او هم به فرزندش گفت: انّی أری فی المنام أنّی أذبحک ، بعد دیدیم هر دو تسلیمند: وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ٭وَ نَادَیْنَاهُ أَن یَا إِبْرَاهِیمُ ٭ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا ؛ تو همهٴ حرفهای ما را تصدیق کردی، آنجا هم که گفتی: لا أحبّ الآفلین درست گفتی. حالا تو لایقی که ما تو را خلیل بکنیم، وقتی خلیل کردیم لایق میشوی که تو را امام بکنیم.
_______________
جلسه 220 تفسیر سوره بقره علامه جوادی آملی
درباره این سایت